کد مطلب:33619 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

سخن شیخ شبستری در این باب











شیخ شبستری نیز در این باره می گوید:


روا باشد انا الحق از درختی
چرا نبود روا از نیكبختی


موسی در بیابان و پس از بازگشت از نزد شعیب، درختی دید كه بر آن آتشی فروزان بود. به سوی آن درخت رفت و درخت با او گفت كه ای موسی من خدا هستم. شیخ شبستری می گوید آن درخت كه نمی گفت من خدا هستم، در واقع خداوند خود می فرمود كه من خدایم، اما این سخن از ناحیه و مجرای آن درخت به گوش موسی (ع) می رسید. مولوی نیز تمثیلی

[صفحه 187]

قریب به این مضمون دارد و می گوید هنگامی كه كسی جن زده می شود، سخنانی بر زبان می آورد كه مردم آن را سخنان وی نمی دانند، بلكه سخنان آن جنی می دانند كه بر وی غالب شده است.


چون پری غالب شود بر آدمی
گم شود از مرد وصف مردمی


هر چه گوید آن پری گفته بود
زین سری ز آن آن سری گفته بود


چون پری را این دم و قانون بود
كردگار آن پری خود چون بود؟


اوی او رفته پری خود او شده
ترك بی الهام تازی گو شده


(مثنوی، دفتر چهارم، ابیات 2115 -2112)

وقتی كه یك پری چنین قدرت چیرگی بر آدمی دارد، خدای آن پری به طریق اولی بر این كار تواناست.


گر چه قرآن از لب پیغمبرست
هر كه گوید حق نگفت او كافرست


(مثنوی، دفتر چهارم، بیت 2122)

باری سخن، سخن خداوند است اما از زبان پیامبر، یا درخت یا بایزید به گوش می رسد. هنگامی كه بحث به این مطلب باریك می رسد. مولوی مطابق شیوه ی معمولش سخن در می كشد و توضیح بیشتر را روا نمی بیند.


لب ببند ار چه فصاحت دست داد
دم مزن و الله اعلم بالرشاد


بر كنار با می ای مست مدام
پست بنشین یا فرود آ والسلام


(مثنوی، دفتر چهارم، ابیات 2146 -2145)

ما بدون آنكه در مقام داوری در خصوص اینگونه داستانها باشیم،

[صفحه 188]

همین قدر بیاد می آوریم كه در تاریخ فرهنگ و اندیشه ی عارفانه و صوفیانه ی ما این اعتقاد وجود دارد كه بنده به جایی می رسد كه خداوند در وی تجلی می كند و او را به منزله ی زبان خود برمی گیرد و در نتیجه بر زبان آن بنده سخنانی جاری می شود كه در عرف كفر آمیز شمرده می شود، ولی در واقع عین حق و توحید است.


صفحه 187، 188.